خاموشی ؛ فراترازسکوت ، ژرفنای هستی است که درادیان، فلسفه وبه ویژه عرفان خراساان ، جایگاهی والا یافته است. شمس تبریزی درمورد خاموشی وسکوت می فرماید :
” چیزی که درسخن نمیگنجد تنها با سکــوت قابل فهم است .” درسکوت است که سنجش سخن به موازنۀ حقیقت می انجامد .
این نوشتار، در پی آن است تا جهات گوناگون خاموشی وسکوت را ازدیدگاه عرفانی وفلسفی مورد کاوش قرار دهد و به ژرفا وگستردگی این مفهوم دراندیشههای عرفانی بپردازد.
در عرفان، خاموشی وسکوت به معنای فرا رفتن از دیوار کلمات و زبان است. عارفان خراسانی چون ابوسعید ابوالخیر، ابراهیم ادهم، بایزید بسطامی،عطارنیشابوری، سنایی غزنوی ومولوی،همگی خاموشی را کلیدی برای دستیابی به حقیقت ناب و بی قید میدانند.
آنان بر این باورند که کلمات، هرچند ابزاری برای ستایش وتفسیرحقیقت اند، اما قادر به بازشناسی کامل آن نیستند. خاموشی وسکوت ، راهی است برای ورود به جهانی فراتر ازخرد و زبان، جهانی که در آن انسان تنها از راه سُهش و شهود به یگانگی با حقیقت دست مییابد.